شب یلدا
دوست داشتم چنین شبی، بندرعباس باشم و مثل هر سال همه عزیزانم رو دور هم جمع کنم و حسابی بگیم و بخندیم و بهمون خوش بگذره. از این بابت بسیار غمگینم.
اما خوشحالم که من و آرام و مامان جون و خاله مریم و مهرداد و دایی داریوش و رحیمه و فرنوش و نگار پیش هم هستیم و می خواییم بترکونیم!
این عکسها مربوط به جشن یلدا در kidzone هست که خیلی خیلی جای دنج و باحالییه به خصوص برنامه اشون برای یلدا فوق العاده بود، حیف که آرام مریض احوالِ این روزها و خیلی بهش خوش نگذشت و مجبور شدیم زود برگردیم اما واسه خاطره ساختن 1 ساعت هم کافیه!
اینم ننه سرما که داره برای آرام یه فال حافظ می گیره، آره می دونم موهای ننه سرما مشکی بود قبلا" ، تازه موهاشو رنگ کرده!!!
آرام در حال هندونه خوردن و اون کیسه طلایی هم هدیه ننه سرما به بچه ها بود که آجیل شب یلدا توش ریخته بودن به اضافه یه دونه گردو.
پا نوشت؛
همه مزۀ شب یلدا به تفالشِ . برای آرام نیت کردم و دایی داریوش کتاب رو باز کرد و این غزل اومد
گفتم؛ کیم دهان و لبت کامران کنند؟
گفتا؛ بچشم، هر چه تو گوئی چنان کنند
گفتم؛ خراج مصر طلب می کند لبت
گفتا؛ درین معامله کمتر زیان کنند
...
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است
گفت این دعا ملایکِ هفت آسمان کنند