قصه یلدا
یلدا قصۀ بانوی گیس بلندیه که سیاهی و بلندیِ موهاش، مثل شب، همه جا رو می گیره و وقتی به تار موهای کمندش میاویزی تا دلبرانه روش رو به سمتت برگردونه، به یه صورت قرص ماهی می رسی که مثل صبح برفیِ اول زمستون سپید و نورانیه. +
فردا شب گرد آتیش جمع می شیم و تا صبح بیدار می مونیم تا اهریمنِ پلید از بلندی و سیاهیِ شب برای آسیب رسوندن به خوشبختیمون استفاده نکنه.
هندوانه ای و اناری و آجیلی و تفالی به حافظ و...
جای عزیزانم حسابی خالیه فردا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی