آرامآرام، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

سفر به دنیای آرام

برج میلاد ( قسمتِ اول)

1392/2/11 23:14
نویسنده : ویدا
542 بازدید
اشتراک گذاری

این برج میلاد هم برای خودش داستانی داره تو دنیای آرام، پارسال تابستون مامان جون سوری، وقتی داشتیم از شمال بر می گشتیم، برج میلاد رو به آرام نشون دادن و گفتن که آسانسورش رو پیدا کنه، حالا بماند که چقدر با آرام کلنجار رفتن تا تونستن آسانسور برجِ میلاد رو در حالی که می ره بالا به آرام نشون بدن.

از اون به بعد یکی از سازه هایی که اغلب اوقات در بازیهای لگو و خونه سازی و نقاشی های  آرام حضور داره همین برجِ میلادِ.

امروز  آرام اون آسانسورِ کذایی رو از نزدیک دید اما بالای برج نرفتیم تا دفعۀ بعد با ویانا بریم.

هر چی تلاش کردیم دستشو مثلِ اون مجسمه بگیره نشد که نشد

نشد این بچۀ ما چمن ببینه و از خود بی خود نشه

یعنی مردۀ اینم که به آرام بگم بخنده و آرام الکی یه جوری دهنش رو کج و کوله بکنه تا دندوناش معلوم بشه که مثلا" داره می خنده

بقیه اش هم باشه واسه قرارمون با ویانا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

شیما مامان شاهین کوچولو
15 اردیبهشت 92 14:02
فدای ارام گلم بشم من ، با اون خنده های خوشگلش.


خدا نکنه شیما ی مهربون
مامان طنین
15 اردیبهشت 92 21:01
سلام من تو جشنواره اتلیه پاپا شرکت کردم لطفا به ادرس زیر برید و به طنین طباطبایی رای بدین . من به رای شما نیاز دارم .مرسیhttp://pix.papastudio.ir/Festival.aspx?fid=2
الناز مامان بنیا
16 اردیبهشت 92 15:10
خاله ندا
16 اردیبهشت 92 19:19
اى جووووونم مادرودختر شيرين


و خالۀ شیرین ترررررررر
خاله سمیه
17 اردیبهشت 92 9:07
سلام خاله ویدا خوبی ؟ آرام خوبه؟
منم از 15 شهریور میام نوشهر تا سال 93
میشه تو این مدت شما تهران باشید که با مامان سمیه بیم پیشوتون با هم بریم بگردیم.
خاله ویدا آرام جون دوستتون دارم دلم واستون تنگ شده . دیشب مامانی زنگ زد خونتون عمو مهدی جواب داد گفت هنوز بر نگشتید......


خوب من الان با کی حرف بزنم با پارسا یا خاله سمیه؟
پارسای گلم خیلی حالم گرفته شد از اینکه می رین نوشهر ولی قول می دم زود به زود بهتون سر بزنم
بقیه اش هم تلفنی به مامان سمیه می گم
خاله سمیه
17 اردیبهشت 92 9:09



سمیه عزیزم منم دوست دارم زیادِ زیاد!