یکی بود یکی نبود..
وقتی من تنها بودم
اون روزها عجب صفایی داشت همه دنیا مال من بود، رستوران رفتنمون اون موقع ها دسته جمعی بود، با بچه های دانشگاه می رفتیم و همیشه یه رستوران معمولی و دم دستی رو انتخاب می کردیم که با بودجه امون سازگاری داشته باشه و اصولا" فست فود بود.
چه مناسبتهای آب دوغ خیاری بود اون گرد همایی هامون... یادش بخیر
وقتی ما دو نفر شدیم
عجب رستورانهایی می رفتیم، با کلاس، بی کلاس، فست فود، دکه تو خیابون فرقی نمی کرد فقط قسمت مهم ماجرا این بود که با خیال راحت و آسوده غذا می خوردیم
وقتی ما یه خانواده سه نفری شدیم
اگه جرات داری بگو بریم رستوران!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی