بادکنک بازی و خلاقیت
چند مدل بادکنک خریده بودم برای وقتی که حوصله امون سر می ره و دیگه هیچ راهی واسه سرگرم کردن آرام به ذهنم نمی رسه, دیروز از اون وقتهای بی حوصلگی بود. یه مدل بادکنک بلند بود که وقتی بادش کردم خیلی مورد استقبال آرام قرار گرفت و گفت این شبیه چراغ قوه ست! همون موقع یه ایده به ذهنم رسید که چطوره ازش بپرسم این بادکنکه دیگه شبیه چیه؟ و آرام گفت شبیه گیتار هم هست وشروع به گیتار زدن کرد و در جا در نقش احسان ( پسر دایی عزیزم که بسیار زیبا گیتار می زنه ) فرو رفت و به من بادکنک دیگه ای رو نشون داد و ازم خواست که ارگ بزنم , همین موقع ویانا هم به ما ملحق شد و گیتار و ارگمون سریعا" در نقش راکت های تنیس ظاهر شدن و یه تنیس جانانه بازی کردیم. بعدش هم خیلی...