آرامآرام، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

سفر به دنیای آرام

دبی

1391/12/26 10:54
نویسنده : ویدا
512 بازدید
اشتراک گذاری

بزرگترین تجربه ام در این سفر این بود که دفعۀ بعدی که خواستم برم سفرهایی از این دست  که پیاده روی زیاد داره، حتما" حتما" حتما" کالسکه با خودم ببرم، فرقی نداره که آرام  3 ساله باشه یا 4 ساله یا 5 ساله!

حالا که برگشتم یه فیزیو تراپیِ اساسی نیاز دارم از بس که آرام رو بغل کردم.



آرامِ جان وقتی فواره آبشار یا هر چیزی که آب توش باشه می دید از خودش بی خود می شد و چنان ذوقی می کرد که ملت فکر می کردن ما از یه جایی اومدیم که احتمالا" سالهاست خشکسالی اومده و این بچه تا حالا آب ندیده که انقدر هیجانزده می شه و می خواد آبِ مورد نظر رو امتحان کنه ببینه اصلا" چی هست!

و چمن هم که می بینه باید کفشها رو از پا در بیاره و پا برهنه روی چمن راه بره و لذت ببره تازه از بقیه هم می خواست که همین کار رو بکنن.

و تجربۀ جدیدِ آرام اینکه توی یه مرکزِ خرید هم کفشهاشو در اورد، نمی دونم چرا بهش اجازه دادم ، شاید چون این اولین باری بود که یه همچین درخواستی می کرد و خیلی هم هیجانزده بود. بعدش اما پشیمون نشدم چون اینطوری کلی برای خودش دوید و من مجبور نبودم بغلش کنم.

آکواریوم هم که کلی جذابیت داشت، فقط اون کوسه های کار رو خراب می کردن و آرام دلش نمی خواست که حتی بهشون نگاه کنه!

و قصه سرایی ها کرد از زندگی این ماهی ها، اینجا ( اشاره به اون هوایی که داره وارد آب می شه ) می گفت ما هی ها دارن آشپزی می کنن!

نمی دونم به خاطر آرام دلم می خواست زرافه رو از نزدیک ببینیم یا به خاطر خودم!!!

شیر بیچاره هی لیز می خورد و آرام هم هی می خندید فکر می کرد شیره از قصد این کار رو می کنه که آرام بخنده.

کاش این قفس ها نبودن اصلا"...

و من و آرام عاشقِ اون مرغهای دریاییِ پشتِ سر آرام بودیم که وقتی به طرفشون می دویدیم فرار می کردن!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)