وقتی بابا شدم...
بابا مهدی روی کتابهاش خیلی حساسِ، از کتابهاش خوب مراقبت می کنه و دست زدن به کتابهای بابا برای آرام ممنوعه. امروز آرام یکی از کتابهای جدیدِ بابا رو برداشته بود و داشت ورق می زد، بهش گفتم آرام می دونی که اجازه نداری به کتابای بابا دست بزنی - مامان یه لحظه... من- آرام سریع اون کتاب رو بزار سر جاش آرام- می خوام ببینم توش چی نوشته من- وقتی بزرگتر شدی می تونی این کارو بکنی آرام_ مامان وقتی بابا شدم می تونم؟! من- ...