آرامآرام، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

سفر به دنیای آرام

آرزوی دست نیافتنی!!!

چقدر حسِ  خوبیه وقتی فرزند دردونه ات خوابیده، اتاقِ خوابش مرتبه و همه اسباب بازیهاش سرِ جاشون هستن، خونه مرتب و تمیزه، توی ظرفشویی هیچ ظرف نشسته ای نیست، لباسهای توی ماشین لباسشویی رو پهن کردی تا خشک بشن وخودت روی مبل لم دادی و یه چای داغ با خرمای خاصویی می خوری و لپ تاپت روی پاته و داری وبگردی می کنی و... تازه ساعت 11 شبه و من به این آرزوی دست نیافتنی رسیدم!!!   ...
7 آذر 1391

لغت نامه آرام

آرام تقریبا" یک ونیم ساله بود که شروع به حرف زدن کرد و در عرض یک ماه می تونست حدودا" 200 کلمه بگه تا قبل از دو سالگی هم جملات رو کامل می گفت. الان دیگه یه بلبل زبونیه که بیا و ببین و بعضی از کلمات رو خیلی بامزه ادا می کنه مِسکا   =  مسواک استوکر = اسکوتر صندوق صدوات  = صندوق صدقات ذربه بین = ذره بین اَخفار   = اخبار گربَبَن  = گردنبند    
4 آذر 1391

برای آرام...

عشق من! امروز دو نیم ساله شدی. زمان چنان به سرعت سپری شده که باورم نمی شه 30 ماهه که متولد شدی. توی چند ماهه گذشته قدم های بزرگی برداشتی، دیگه پمپرز نمی شی و شیشه نمی خوری، کلی حرف زدنت عوض شده و کلمه ها و جمله ها رو صحیحتر ادا می کنی، خودت به تنهایی غذا می خوری( البته کلی هم ریخت و پاش می کنی)،شبها تو اتاق خودت می خوابی و لازم نیست من تاصبح پیشت بخوابم و دیگه شبها بیدار نمی شی و یه سره تا صبح می خوابی. به یه چیزایی خیلی علاقه داری، مثلا" عاشق کتاب خوندن هستی، از تابستون شدیدا" به پازل علاقمند شدی و حالا پازل های 12 تا 15 تیکه رو خودت به تنهایی درست می کنی. وابستگی ات به پتوی کرم رنگت کمتر از قبل شده اما هنوز با همون پتو شبها می خوابی حا...
3 آذر 1391

جشن سی ماهگی!

تصمیم داشتیم چهارشنبه یه روز پرخاطره رو دوباره بسازیم ، اما کیان از مدرسه می یومد و خیلی خسته می شد بنا بر این برنامه رو کلا" کنسل کردیم و قرار شد تو خونه با لباسهای کیان یه بالماسکۀ کوچیک راه بندازیم. خوب غذای مورد علاقه بچه ها پیتزاست ( و البته مورد علاقه مامان آرام هم!!!) و تازه تو خونه درست کردن پیتزا خیلی بهتر و سالمتره به خصوص که با یه سوسیس خونگی درست بشه. برای اینکه یه ذره فانِ بالماسکمون هم بیشتر بشه فکر کردم به مناسبت دو و نیم سالگیِ آرام یه کیک بخرم و 30 تا شمع هم روش بزارم ، ضمن اینکه آرام عاشق شمع فوت کردن هم هست بنا براین حتما" با استقبال مواجه می شه. لطفا" برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه کنید! ...
2 آذر 1391

باز باران...!

امروز شاهد دومین بارون پاییزی بودیم، در واقع رگبار پاییزی! آرام هم برای اولین بار با چتر زیر بارون ایستاد و کلی ذوق زده شد مثل مامانش!!!   البته خوب یه کم با چتر نگه داشتن مشکل داشت، نه که تا حالا زیر بارون چتر نگرفته بود رو سرش، فکر می کرد باید باهاش بازی کنه خوب اول مزه مزه اش کرد... بعد به این نتیجه رسید که اگه بگیره رو سرش خوب دیگه خیس نمی شه!!! good baby!!! و بالاخره ... البته وقتی حسابی خیس شد!!! ...
1 آذر 1391

یه جک عشقولانه!

من- دوستت دارم آرام آرام- منم دوستت دارم من- عاشقتم آرام- منم عاشقتم من- یه دونه ای آرام- شما هم یه دونه ای من- عمرا" اگه لنگتو پیدا کنم آرام- عمرا" اگه لنگه خودتو پیداکنی من- ممممم..... این که الان گفتی یعنی بهم عشق ورزیدی؟ آرام- این که عشق نبود این جک بود مامان! من- ...
28 آبان 1391

وقتی آرام شاعر می شود

اصلا" لازم نیست روزها وساعتها صبر کنم تا طبع شاعری آرام گل کنه و یه شعر از خودش در وَ کنه!!! هر دفعه که کتاب می خونه واسه خودش شعر می گه ( بابا شاااااااعر!)   دوستش داشتم یه عالم می خوام برم تو دل مامانم تو منو ببر از اینجا دوستش نداشتم اصلا" خوب البته انتظار نداشته باشید که یه شعر پر مغزِ بی عیب و نقص بگه, همین که می دونه باید آهنگین باشه و هم قافیه به نظر من کلی شعرِ! این طبع شاعری رو من در یک نفر دیگه دیدم ، ویانا همین امروز این شعر رو گفت: ژوکر دارم یه عالم من خودمم جیب دارم   البته ادامه داشت اما مامانش اومد منم بقیه اش رو یادم رفت . خلاصه که اگه بخوام شعرهای آرام رو اینجا...
28 آبان 1391

درد دل برای آرام

امروز از اون روزها بود که دلم می خواست زودتر تموم بشه. چند روزه برای خوابیدنت خیلی اذیتم می کنی, انقدر آستانه تحملم کم شده که کوچکترین نافرمانی از طرف تو شدیدا" عصبی ام می کنه و چند بار باعث شد سرت داد بزنم... امروز آخه از دنده چپ بلند شده بودی , بعد از ظهر با هیچ ترفندی نخوابیدی, بعدش ساعت 6 گیج خواب شدی و دوباره بد اخلاقی کردی. بردمت سرزمین ستاره ها که بازی کنی اما اونجا هم حسابی کلافه کردی منو و شب چنان بی انرژی و بی حوصله و خسته بودم که رهات کردم تا هروقت دلت خواست بخوابی وتو در حالی که داشتی واسه خودت کتاب می خوندی خوابت برد, ساعت 1 بعد از 15 ساعت متوالی که بیدار بودی. این روزها زیاد سرکشی می کنی و بیشتر روی حرفت پا فشاری می کنی...
25 آبان 1391